اینبار در جایی که در تمام سردی زمستانم با تو هم قدم بودم، قدم زدم
تا درختان و زمینش مرا از یاد نبرد که هیچ ؛ از غم دوری تو و دستانت در کنار من و دستان تهی بر اندوهش فراوانی ببارد
اینبار تو نبودی،بودم ؛ تا که سیراب شود آن بوسه میان سبزه و نور مه و آغوشت یار، اما افسوس این هوا عطر تنت را کم داشت
تو نبودی بودم، تو نباشی هستم، ولی تو غرق تماشای جدید خاطره ها,منم اینجا غرق شده ی سیل همه خاطره هات