امروزه شاهد تغییرات زیادی در هنر هستیم.تغییرات و دگرگونی هایی که از اواسط قرن نوزدهم ایجاد شده و سبک های مختلفی را به خود راه داده است.در اینجا با تحولی به نام هنر مدرن رو به رو هستیم.مدرن ومدرنیسم که در دوران رنسانس به معنای باستان و ملهم یونان باستان بوده اما در عصر روشنگری معنایی در مقابل سنت و بهتر زیستن شد و نماد دورانی است که مسائل دنیوی و دینی را از هم تفکیک میکند که همچنین بر مسائل سیاسی,اجتماعی ,اقتصادی,فرهنگی,هنری,فلسفی و ... تاثیر می گذارد.خیلی ها بر این باورند که هنر مدرنیسم برای رهایی از قید و بندهای هنر کلاسیک و قوانین آن و آزاد سازی ذهن هنرمند از چهارچوب تقلید است تا بتواند آنچه را که در افکار خود می بیند وبرداشتی که از طبیعت دارد را بزگو کند.

نقاشی

  مدرنیسم بر خلاف رئالیسم از درون هنرمند به وجود می آید و همین سبب ماندگاری هنر مدرن شده است.در نقاشی کلاسیک,نقاش آنچه را که می دید همان را بر روی بوم یا کاغذ پیاده میکرد,امروزه نقاشی مدرن این را ثابت کرده که می توان خط و سطح را خارج از قوانین هنر کلاسیک به کار ببریم ویا با پاشیدن رنگ,یک اثر هنری خلق کنیم.شاید از نظر خیلی ها که از بیرون نظاره گر اثر هنری هستند (غیر هنرمند) آن را نا مفهوم تلقی کرده و هیچ ارتباطی با آن بر قرار نمی کنند.در صورتی که یک نقاش میداند چه کاری انجام داده و به نمایش گذاشته است.ما در نقاشی با  هنرمندانی رو به رو هستیم که با تلفیق هنر کلاسیک(مکتب کلاسیک) و هنر مدرن آثار بسیاری خلق کرده اند که خود سبکی خاص و منحصر به فرد است.آنچه جالب توجه است این است که دیگر اجباری در به کار بردن مداد و قلم مو و ... نیست!!!می توان از هرچه دم دست است و یا هرچه در طبیعت یافت میشود با کم ترین امکانات نقاشی یا یک اثر هنری خلق کرد.

معماری

  هنر معماری به دور از تاثیر مدرنیسم نبوده است.تقریبا در سال 1927 با ایجاد نمایشگاهی با عنوان "سکونتگاه" جنبش مدرن این قضیه را روشن کرد که هم اکنون و با ورود به عرصه ی جدیدی در جهان, معماری دیگر نمی توند مانند گذشته باشد و ساختمان ها باید شکل جدیدی به خود بگیرند.به همین دلیل مهم هنرمندان بر این شدند تا در معماری هم ابزار و مصالح و نحوه ی کار را تغییر دهند.

از شیوه های معماری مدرن می توان سبک بین المللی,آرت دکور,معماری آلی و سبک چمنزار را نام برد.همچنین سبک های مختلفی در غرب وجود داشته که آن ها را مورد بررسی قرار می دهیم:

1.مدرنیته

در اروپا عواملی چون رنسانس و انقلاب کبیر فرانسه باعث بروز مدرنیسم شدند و از اواخر قرن هجدهم اولین بناهای این سبک معماری ساخته شدند که اولین آن در انگلستان بود.ساختمان قصر بلورین ,توسط جوزف پاکستن که از آهن و شیشه بود.دومین آن در فرانسه به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب کبیر فرانسه ساخته شد.برج ایفل و تالار بزرگ ماشین که این تالار با مصالح جدید مانند فولاد شیشه ساخته شد.

2.معماری مدرن اولیه

در آمریکا در شهر شیکاگو بود که خطوط راه آهن را شامل می شد.این نوع معماری از نیمه ی دهه ی 1880 تا اوایل جنگ جهانی اول(1914) بود.در ایران هم در دوره ی پهلوی اول و دوم بود که اولین بار توسط یک معمار ارمنی به نام وارطان اوانسیان, بناها و ساختمان های مدرن در تهران ساخته شد.بروکسل(بلژیک) را میتوان پایتخت هنر نو نامید.در آنجا معماری به نام ویکتور هورنا شاهکارهای هنری زیادی را به وجود آورد.هورتا انقلابی جدید را در معماری به وجود آورد و آن این بود که در ساخت خانه های شخصی هم از آهن استفاده میکرد.

3.معماری مدرن متعالی

این شاخه از معماری مدرن که اوج معماری مدرن هم نامیده می شود,بین دو جنگ جهانی اول و دوم (دهه های 20 و 30 میلادی) در اروپا و آمریکا شکل گرفت.یکی از موضوعات اصلی آن پیشرفت صنعت و تولیدات صنعتی بود که همه معماران در این دوره درگیر این مسئله و همچنین تکنولوژی بوده اند که سعی می کردند معماری کلاسیک را از معماری مدرن به کلی جدا کنند و همانطور که گفتیم پیشگامان این سبک معماری والتر گروپیوس و کوربوزیه بوده اند.کوربوزیه اصول پنج گانه ایی برای معماری مدرن مد نظر قرار داده بود مانند مرتفع سازی و باغ روی بام, پلان آزاد, کاربرد پنجره ی کشیده, نمای آزاد و سقف کنسول.

4.معماری مدرن متاخر

در این دوره کوربوزیه استاد مسلم معماری مدرن شناخته شده بود و شخصی به نام رایت هم به عنوان معروف ترین معمار در آمریکا شناخته شد.معماران دیگری هم به جمعشان اضافه شده بودند که بنا به عقاید و قواین آن ها کار می کردند, ساختمان ها و آسمان خراش هایی را در اقسانقاط جهان ساختند.مثلا شهرک هایی با شکلی خاص و مکعب و استفاده از خطوط عمودی و زاویه ی 90 درجه و ... که همه ی اینها بر گرفته از هنر مدرن بوده است.

اگرچه عمر این مکتب بیش از دو دهه نبود ولی اهمیت زیادی داشت  از جمله  پیشرفت تکنولوژی و مصالح جدید مانند اسکلت فلزی, فولاد,  شیشه , آسانسور واین اولین سبک در معماری جهانی بود که در آمریکا شروع شد و معماران اروپایی را تحت تاثیر گذاشت.این نکته را باید در نظر داشت که برج سازی از جهت ساختار و نما مربوط به هنر مدرن می باشد که از مکتب شیکاگو آمده است.

حجم

   قرن بیستم مجالی برای خلق ایده های جدید با متریالی جدید بود.پیکرتراشی هم در این دوره شکل تازه ای به خود گرفت, به جای ساخت بدن انسان به ایجاد احساسات و حالات درونی هنرمند منجر شد و از ابزار جدیدی مانند فولاد ذوب شده, پلاستیک, کرم, چوب, جعبه  و... استفاده شد.از فلز و پلاستیک بیشتر برای ایجاد کنتراست بود.

در این دوره هنرمندان سعی کردند که از حالت رئالیسم خارج شده و بیشتر به فضا و فضا سازی روی بیاورند.ویلهم لمبراک , کنستانتیک برانکوسی , جک لیپچیز , گونزالز , پابلو پیکاسو, آمادئو مودیلیانی ... از جمله مجسمه سازان این دوره اند.

پابلو پیکاسو متوجه شده بود که اجسام در طبیعت دارای فرم و شکل ساده ای نیستند و پیچیدگی هایی در آن ها دیده می شود و بیشتر هم به صورت اشکال هندسی هستند.از همینجا بود که سبک کوبیسم (حجم گرایی ) به وجود آمد.

هنرمندان قرن 20 و 21 به دنبال ساده گرایی بودند, البته از آثار بدوی و حتی مجسمه های بومی خودشان و همچنین مجسمه های آفریقایی هم الهام می گرفتند و به خوبی توانستند آثار حجمی زیبا و قابل تاملی بسازند.

مهم ترین رهاورد و تغییرات , توجه به مجسمه و نشان دادن آن و ماهیتش به عنوان یک اثر هنری بود نه یک شخصیت تاریخی و مهم.

امروزه هنر مدرن و مدرنیسم مورد توجه و استقبال هنرمندان زیادی قرار گرفته است بنا به همان دلایلی که گفتیم,,, هیچ مانع و قانونی وجود ندارد و هنرمند کاملا آزاد است تا درون خود را متجلی سازد.خیلی ها بر این باورند که این قضیه می تواند باعث افول و نابودی مدرنیسم شود به این دلیل که مردمی که از بیرون به آثار مدرنیسم خصوصا در نقاشی و حجم می نگرند,  فکر می کنند آنچه مقابلشان است فقط تعدادی رنگ و یا شکل پیچیده و نا مفهوم است که هنرمند این ها خاص دانسته و به نمایش گذاشته است همین که مدرنیسم به سمت خاص بودن پیش می رود میتواند کار را کند و وجهه ی آن را منفی و نا مفهوم کند زیرا خیلی ها اثری خلق می کنند بدون آنکه مفهومی پشتش باشد و به نمایش میگذارند.درواقع چنین افرادی راه را گم کرده و از مسیر خارج می شوند.به همین دلیل است که مردم هنر کلاسیک را به هنر مدرن ترجیح می دهند.نا گفته نماند که هنر مدرن مخالفان و دشمنانی نیز داشته.برای مثال آلمان نازی ها , این نوع هنر را خودپرستانه تلقی می کنند زیرا معتقد بودند که هنرمند تنها درباره ی عواطف و احساسات خود صحبت می کند و خودش را نشان می دهد.درحالی که هدف هنرمندان نوگرا کمک به جامعه و جهان بوده است.بر خلاف عقیده ی مخالفان(مانند نازی ها و شوروی سابق( , آن ها قصد داشتند دنیایی بهتر بسازند و به پیشرفت دنیا و آنچه که در آن اتفاق می افتد کمک کنند.

به عقیده ی من هنر به خصوص هنر مدرن به دلایل منحصر به فردی که دارد و قبلا گفته شد, می تواند مفید و تاثیرگذار باشد.به عنوان مثال شفا بخش و رها دهنده باشد زیرا هنرمند به کمک آن خود را از سیاه چال های زندگی و تجارب و موقعیت های تلخ و خوبی که پشت سر گذاشته آزاد کرده و آن ها را برای همیشه از ذهن خود خارج می کند.یک اثر هنری به تنهایی میتواند آنقدر تاثیرگذار و جذاب باشد که تا سال ها و در تمام دوران حرف تازه ای برای گفتن داشته باشد وحتی جایی برای نقد نگذارد.در طی این سال ها هنرمندان بسیاری در سبک های مختلف دنیای خود را به زیبایی به تصویر کشیده وبه درجات بالا و جایگاه خود رسیده اند.