آشنایی با انواع سبک های نقاشی
★★★ انواع سبکهای نقاشی :
1- رئالیسم (واقع گرایی)
2- امپرسیونیسم (برداشت گرایی)
3- پست-امپرسیونیسم
4- نئوامپرسیونیسم
5- اکسپرسیونیسم
6- اکپرسیونیسم انتزاعی
7- کوبیسم (حجم گری)
8- فوتوریسم
9- ورتیسیسم
10- رومانتیسیسم
11- پرسیژنیسم
12- مینیمالیسم
13- سورئالیسم
14- گرافیتی
15- آپ آرت
16- باربیزون
17- فتورئالیسم
18- تونالیسم
19- باروك
20- استاکیسم
21- آبستره (انتزاعی)
22- كنستراكتیویسم
23- روکوکو
24- Mysore
25- مینیاتور ایرانی
26- مینیاتور عثمانی
27- مدرنیسم (نوگرایی)
28- هنر ابتدایی
29- پست مدرنیسم (فرا نوین)
30- آوانگارد (پیشگام ، وابسته به مکتب های هنری نوین و غیر سنتی)
31- ساختار گرایی
32- کتاره سخت
33- پوینتولیسم
34- آبستره اکسپرسیونیسم
35- دادا و سوررئالیسم
36- فوویسم
37- سمبولیسم و آرنوو
38- نئوکلا سی سیسم
39- منریسم
40- کلا سیسیسم
41- دادائیسم
★★★سبک رئالیسم :
رئالیسم یا واقعیت گرایی تفکری است مبنی بر این اعتقاد که وجود و هستی اشیاء و پدیده ها مستقل از ادراک و حواس بشر است . در زمینه هنر و اد بیات ، رئالیسم ( واقعگرایی ) شیوه ایست که به تجسم حقایق و واقعیت ها می پردازد . وجه تمایز عمده رئالیسم ( دقیقاً رئالیسم قرن نوزدهم ) که در اینجا مورد گفتگوی ماست رئالیسم نیمه قرن نوزدهم و نماینده اصلی آن ( کوربه ) از هر گونه خوشایند کردن مضامین می پرهیزد ، شعار پردازی نمی کند و وعده های شیرین نمی دهد ، واقعیت را همان گونه که هست می نمایاند . رئالیسم اجتماعی که به گفتگو از مسائل اجتماعی و سیاسی می پردازد ، مهم ترین شاخه رئالیسم قرن نوزدهم است. همچنانکه در بالا اشاره کردیم نماینده اصلی رئالیسم( گوستاو کوربه) نقاش بزرگ فرانسوی و ( ایلیارپین ) نقاش روسی است.
★★★سبک کوبیسم :
کوبیسم، این منشاء تمام هنرهای آبستره را به سادگی نمی توان تعریف کرد، زیرا کوبیسم نه ازفلسفه خاصی الهام گرفته بود ون ه بر نظریه جمالشناختی معینی تکیه میکرد. این شیوه بر اساس این اعتقاد بوجود آمده بود که روشها و قراردادهای مرسوم هنری وبخصوص ( نقاشی) نادرست و کهنه شده اند، ولذا نسل هنرمندان جوان می باید وسیله بیان تصویری تازه ای کشف یا ابداع کند. یکی از هد فهای عمده کوبیسم این بود که واقعیت ملموس هر چیز را بدون توسل به تدابیر چشم وفریب ارائه نماید. نقاش کوبیسم می خواست از هر تابلویی یک واقعیت ملموس تازه و نه یک تصویر وهم انگیز از ادراک بصری واقعیت بوجود بیآورد. کوبیست ها نظام( پرسپکتیو) خطی سنتی را که از ( رنسانس) به بعد بر نقاشی اروپایی تحکیم می کرد، در هم ریختند و به هنرمند حق داد ند که در یک زمان از نقاط مختلفی بر یک شی نظر بیفکند. ( پیکاسو، براک) دو تن از مشهور ترین نقاشان این سبک بودند.
★★★سبک امپرسیونیسم :
امپر سیونیسم عنوانی بود که با تمسخر به مهم ترین پدیده هنری قرن نوزدهم و نخستین حرکت نوین هنری داده شد . این عنوان از تابلو نقاشی (مونه) به نام (امپرسیون طلوع آفتاب) که بازی نور را در روی آب نشان می داد ، اقتباس شده بود . عنوان مذکور نخستین بار در نمایشگاهی از آثار ( مونه ، رنوار ، سیسلی ، پیسارو ، سزان ، دگا) و چند تن دیگر بکار رفت. هدف اصلی امپرسیونیسم دست یافتن به یک طبیعت گرائی تازه بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق رنگها و والورهای سایه روشن بود. امپرسیونیست ها می خواستند بازی نور برروی اشیاء را نشان دهند، البته در این کار بر نتایج تحقیقات علمی دانشمندانی چون ( شورول) تکیه می کردند هنرمندان امپرسیونیست برای اولین بار رنگهای تاریک نظیر سیاه را از روی پالت های رنگ خود برداشتند و سایه ها را از ترکیب رنگ شی با رنگ مکمل آن به د ست آوردند ( مثلاً وقتی رنگ یک شی زرد بود، آنها سایه آنرا از ترکیب بنفش با زرد درست می کردند). همچنین برای آنکه بتوانند بازیهای نور را نشان دهند مجبور بودند با سرعت بیشتری کار کنند، به همین جهت معمولا سطح تابلوهای آنان بافتی خشن و لکه لکه پیدا می کرد. بعدها شیوه امپرسیونیسم تقریبا بصورت علمی در آمد ( نئوامپرسیونیسم) که در آن رنگها با روش علمی بکار میرفتند. اعتقاد نقاشان ( نئوامپرسیونیسم) آن بود که با این روش ، صداقت بصری نسبت به طبیعت به کمال خود میرسید. اما این افراط در طبیعت گرائی ( طبیعت گرائی علمی) طبیعتا زمینه را برای واکنشی ضد طبیعت گرایانه و کلا هنری، شیوه ( پست امپرسیونیسم) راهموار کرد.
★★★سبک اکسپر سیونیسم:
اکسپرسیونیسم، عبارت است از شیوه ای که در آن برای بهتر بیان کردن حالت های درونی ، از اغراق در رنگها و شکل ها استفاده میشود. به عبارت دیگر اکسپر سیونیسم شیوه ای عاری از طبیعت گراییست و میخواهد حالات عاطفی راهرچه روشن تر بنمایاند.این شیوه در این معنای خود از گذ شته های دور وجود داشته و نقاشان و گراورسازان آلمانی بانیان این شیوه بوده اند.اما در معنای محدود ترواژه اکسپرسیونیسم، می توانیم بگوییم که این شیوه با ( ون گوگ) به وجود آمد. اکسپرسیونیسم در فرانسه قرابت های آشکاری با ( فوویسم) داشت، اما نمایند گان اصلی اکسپرسیونیسم بغیر از ( لوترک) اکثراً آلمانی بودند.( امیل نولد، ماکس بکمن) دوتن از مشهور ترین نقاشان اکپرسیونیست بودند. گروه های( پل) و( سوار آبی) نیزاز نقاشانی تشکیل شده بود که به همین شیوه کار میکرد ند.
★★★سبک دادا و سوررئالیسم :
(دادا) حرکت پوچ گرایانه ای بود که طی جنگ جهانی اول در زوریخ شکل گرفت. این حرکت ضد هنر و بی معنا، حاصل نوعی هیجان و شوک عصبی ناشی از جنگ بود که از سال ( 1915 تا 1922) دوام آورد. مشهور ترین نمونه آثار( دادائیست) تصویری از ( مونالیزا) بود که ( دوشان) نقاش فرانسوی برای آن سبیل گذاشته بود. حرکت ( دادا) را میتوان یکی از مبانی سبک سوررئالیسم دانست. سوررئالیسم که ازاتحاد بعضی جنبه های کوبیسم نظیر ( کلاژوپوچ گرائی دادا) بوجود آمد. در تاریخ هنر سابقه ای دیرینه دارد بعد اززوال (دادائیسم) در (1922 آندره بروتون) بقیه دادائیست ها را تحت نام سوررئالیست گرد هم آورد. هدف این گروه تازه تشکیل شده این بود که هنرمند از دایره معمول ایده های تصویری و همچنین از تمام طریقه های پذیرفته شده دور کنند تا بتواند برحسب تلقین های ضمیر نا خودآگاه خویش دست به آفرینش بزند. بنابراین میتوان گفت که سوررئالیسم رویا و واقعیت را باهم تلفیق میکرد. شیوه سوررئالیسم در دو مسیر رشد کرد. یکی فانتزی و دیگری بازسازی آگاهانه جهان رویا. ( شیریکو، ماگریت و سالوادور دالی) از جمله چهره های مشهور سوررئالیست هستند.
★★★سبک آبستره :
هنر (آبستره) یا هنر تجریدی ویا انتزاعی، هنری است که به مضمون اثر هنری اعتقادی ندارد و صرفاً بر ارزشهای جمال شناختی فرم و رنگ تاکید می کند. براین اساس بسیاری ازآثار هنری تزئینی ، در رده هنر( آبستره) قرار میگیرند. از سردمداران هنر( آبستره) در د وران جدید میتوانیم از ( واسیلی کاند یسکی) نام ببریم. هنر آبستره مشتقات گوناگونی داشته است که از آنجمله : آبستره اکسپرسیونیسم ، اکشن پین تینگ و تاشیسم . در این سه شیوه اخیر تاکید عمده بر خود انگیختگی و عدم تعهد در بوجود آوردن شکل ها و نقوش است.
★★★ سبک آبستره اکسپرسیونیسم :
ترکیبی است از هنر( آبستره و اکسپرسیونیسم) که از حد نقاشی اتوماتیک فراتر نمی رود، در این شیوه با ابداع شکل ها و لکه های تصاد فی رنگ به ضمیر نیمه خود آگاه اجازه داده میشود که خود رابیان کند. از این لحاظ تشابهی هست میان تکنیک نقاشی حرکتی و آبستره اکپرسیونیسم. زیرا در نقاشی حرکتی هم، اثر نقاش بواسطه فعالیت ضمیر نا خودآگاه بوجود می آید. اما در مجموع هنرحرکتی را نباید با هنر آبستره یکی دانست، چون در هنرآبستره مسئله استفاده از فکر ضرورت دارد اما در نقاشی حرکتی همه چیز بعهده ضمیر نا خودآگاه گذاشته می شود.
★★★ سبک فوتوریسم :
فوتوریسم، گرایش هنری بود که اندکی پیش از جنگ جهانی اول بوسیله برخی از نقاشان ایتالیایی پایه گذاری شد این نقاشان به مخالفت با سنت گرایی رایج زمان خود برخاسته بودند وخواستند با کنار گذاشتن فرم قرار دادی و با تاکید بر سرعت، شتاب وخشونت عصر ماشین، حرکت وجنبش را تصویر کنند.البته نخستین بیانیه فوتوریستی مقاله ای از( مارینه لی) شاعر و نمایشنامه نویس بود که در نشریه فیگارو به چاپ رسید. بعد از آن در سال ( 1910) ابتدا یک بیانیه نقاشی فوتوریست و سپس یک بیانیه فنی صادر شد که کلید جمال شناسی فوتوریسم را بدست می دهد. آنها می خواستند حرکت واقعی بدن یا ماشین را ارائه کنند، و می گفتند که دینامیسم ( حرکت) کلی را میباید به صورت احساس دینامیک ( حرکتی) نشان داد، به اعتقاد آنها حرکت و نور، جوهر اشیاء را می ریخت . بیانیه فوتوریسم بوسیله ( بوچیوتی، کارا، روسولو و سوریتی) امضاء شده بود.
★★★سبک فوویسم :
فوویسم از ترکیب کلمه فوو به معنای جانور وحشی و پسوند ( ایسم) به معنای ( گرایش) درست شده است ومنظور از آن مجموعه آثار هنرمندانی نظیر ( ماتیس، مارکه، د رن و ولامینک) است که با سطوح ساده رنگی (معمولا رنگهای تند) و شکلهای اغراق آمیزتحریف شده همراه هستند.
★★★سبک سمبولیسم و آرنوو :
سمبولیسم، به معنای نماد گرایی ، شیوه ایست که در آن هنرمند، واقعیت هارا نه بطور مستقیم، بلکه به صورت نمادها (سمبول هایی) ارائه می کند. و این نمادها متضمن چیزی جز شناخت ذهنی هنرمند از واقعیت ها نیستند. ذهنیت در کار سمبولیست ها شکل افراط به خود میگیرد و به همین د لیل مضامین هنر، سمبولیک و معما گونه است. هنرمندان سمبولیست آثار خود را با الهام از آثارهنری اوائل رنسانس ونیزآثار هنری شرقی به وجود می آوردند، لذا شیوه نمایش اشیاء در آنها با شیوه های واقعگرایانه سنتی مغایرت داشت. براساس همین شیوه نمایش غیر سنتی و نیز با استفاده از برخی نمونه های هنری کشورهای شرقی شیوه تزئینی بوجود آمد که به ( آرنوو) موسوم شد این شیوه که درسال (1890) درسرتاسر اروپا گسترش یافته بود و در اصل یک شیوه معماری و تزئینات داخلی بود. از جمله هنرمندان مشهور سمبولیست ( گوستاوکلیمت) واز سردمداران آرنوو ( ویلیام موریس) را میتوان نام برد.
★★★سبک رومانتی سیسم :
رومانتی سیسم یعنی گرایش به مسائل رومانتیک ( خیالی و غیر واقعی ) و مراد از آن شیوه ایست که ضدیت با مبانی فلسفی ، سیاسی وهنری نئوکلا سی سیسم در اواخر قرن هیجدهم و اوائل قرن نوزدهم در اروپا بوجود آمد .اصطلاح رومانتی سیسم معرف تفکری است که در آن احساس و عاطفه نقش عمده را داشت . شیوه رومانتیک، بواسطه همین مقید بودن به احساس و عاطفه، مبتنی برشناختی بود که از هرگونه نفوذ سنت برکنار بود . هنرمند رومانتیک در پی یافتن واقعیتی ژرف تراز سنت و قاعده بود و می خواست آن انسان ( طبیعی ) را که پشت نقاب انسان جامعه ساخته سنتی ، پنهان مانده بود ، باز بشناسد . قرن هیجدهم که قرن نقد و تحلیل بود با مجال دادن به بحث و جدلهای داغ درباره خوب و بد زمینه فکری رومانتی سیسم را فراهم ساخت . خوب از نظر هنرمند رومانتیک ، آن اثری نبود که تناسبات و اجزاء هماهنگ و موزون داشت ، بلکه اثری بود که عواطف خوشایند در بیننده ایجاد می کرد. اواز هنر بعنوان یکنوع وسیله تحریک احساسات استفاده می کرد . دلاکروا و ژریکو دوتن از مشهور ترین هنرمندان رومانتی سیسم هستند.
★★★سبک نئوکلا سی سیسم :
نئوکلاسی سیسم ( کلاسی سیسم نو) عنوان گرایشی است که در نیمه قرن هیجدهم از ( رم ) آغاز شد و به سرعت در نقاط دیگر گسترش یافت . این گرایش از برخی جهات نتیجه واکنش بر ضد افراط کاری های ( باروک و روکوکو) بود و از بعضی نظرها نیز حاصل اشتیاق به باز آفرینی هنر یونان و روم . از سال ( 1748 ) با کشفیات باستانشناسی در شهرهای بمبئی ، هرکولا نیوم به تحکیم گرایش نئوکلاسی سیسم کمک کرد و آثار و شواهد به دست آمده از این دو شهرخصوصیت ها و ویژگیهای واقعی هنر کلاسیک را برهنرمندان نئوکلاسی سیسم آشکار نمود . تفاوت عمده این شیوه با گرایش های کلاسیک قبل از آن درآنست که هنرمندان نئوکلاسی سیسم برای نخستین باربطورآگاهانه خود رابه هنرباستانی محدود کردند و در همه حال متوجه بودند که کار آنها هم از نظر اسلوب و هم ازجهت مضمون یک کار تقلیدی است . این گونه تقلید ازمضامین باستانی را در مشخص ترین شکل آن میتوانیم درآثار ( ژاک لوئی داوید) درتابلو سوکند هوراتی مشاهده کنیم . ازدیگر چهره های سر شناس این مکتب ( باری ، کانووا ، فلا کسمان ، هامیلتون ، منگز و پیرانزی) را میتوان نام برد.
★★★ سبک منریسم :
منریسم که معنای آن مترادف با شیوه گراییست ، در زمینه هنر و ادب ، استفاده افراطی از یک شیوه یا اسلوب اختصاصی وشخصی می باشد . این اصطلاح معمولا به گرایشهای هنری اواخر رنسانس، یعنی از زمان مرگ رافائل ( 1520 ) تاپایان قرن شانزدهم ، اشاره می نماید . منریست ها آثار خود را نه برپایه دریافتهای بصری بلکه براساس باورهای ذهنی بوجود می آوردند . و مدل های خود را نه در طبیعت بلکه در استادان ( اوج رنسانس ) بخصوص میکل آنژ و پیکره سازهای رومی جستجو می کردند . بعبارت دیگر به عوض آنکه طبیعت استاد آنها باشد ، هنر این وظیفه را بعهده می گرفت . به گمان منریست ها نوعی خشونت در طبیعت وجود داشت که می باید ملایم میشد ، بنابر این نقطه رجوع آنها همان جایی بود که خشونت در آن ملایم شده بود و این نبود مگر در هنر ( اوج رنسانس و هنر کلاسیک) . اما از سوی د یگر آنها به تبعیت از میکل آنژ ، این حق را برای هنرمند قائل بود ند که قوانین و قواعد را به شیوه شخصی خود تفسیر کند . بر این مبنا ، هنرمندان منریست هریک درحد توانایی و استعداد خود ، ازهنر کلاسیک وهنر رنسانس شکلهایی اقتباس میکردند و به آنها صورتی شاعرانه تر میدادند از آنجا که( منریسم) تقریبا فقط به فیگور انسانی می پرداخت ، متداول ترین بیان آن به صورت نقاشی هایی است که در آنها چند فیگور حالتی از رقص یا پانتومیم پیچیده و بغرنج رابه بیننده القاء می کنند، و ترکیب بندی ها و همچنین حالت ها وژست های غیر واقعی ، تعمدا پیچیده و درهم هستند . از جمله نقاشان این شیوه ( برونزینو ) و از پیکره سازان (جیووانی بولونیا ) را می توان نام برد.
★★★کلا سی سیسم :
کلاسی سیسم عبارت است از اصول و قواعد ، یا کیفیت های جمال شناختی ای که در هنر یونان و روم باستان یافت می شود . از حیث لغوی کلاسی سیسم یعنی پیروی کردن از اصول کلاسیک و کلمه کلاسیک علاوه بر معنای تحت اللفظی اش ( عالی و نمونه ) در زمینه هنر و ادبیات یعنی تبعیت از اصول و روش های هنری و ادبی یونان و روم باستان . میدانیم که نزد یونانیان انسان معیار همه چیز است ، زیرا به واسطه قدرت تفکر خود قادر به شناخت طبیعت است و از این لحاظ بر همه موجودات دیگر برتری دارد . به اعتقاد یونانیان آنچه که انسان می شناسد همان نظم طبیعت است که با نظم عقل یکی است . یونانیان این هر دو نظم را ساده و زیبا میدانستند و بگمان آنها انسان می توانست از طریق خود شناسی به روح زیبایی دست بیابد . با این مقدمه خیلی طبیعی بنظر میرسد که موضوع اصلی آثارهنری کلاسیک یونانی و رومی انسان بوده است .آنهابراساس این اعتقادات اصول و روش هایی ابداع کرده بودند که بر محور زیبایی و ساد گی می چرخید . این اصول و قواعد ، در تاریخ هنر بارها احیاء گردید. یکی در عهد رنسانس و نیز در نیمه قرن هیجدهم .اما بهتراست کلاسی سیسم قرن هیجدهم را نئوکلاسی سیسم بنامیم. درباره این مطلب زمان خودش توضیح خواهیم داد از جمله آثار کلاسیک یونانی و رومی ( دیسک انداز ) اثر میرون و (منظره چوپانی)است. در عهد رنسانس بر مبنای الگوهای کلاسیک یونان و روم بخصوص در مرحله اوج ( رنسانس) هنرمندان نام آوری مانند ( لئونارد و دا وینچی ) و ( میکل آنژ ) آثار هنری ارزشمندی بوجود آوردند که بخصوص در زمینه نقاشی بدعت گذار بودند.
★★★سبک کنستروکتیویس :
این روش دراصل یک شیوه روسی بود که از ( کلا ژهای کوبیستی ) زاده شد. یکی د یگر از مبانی هنر کنستروکتیویست دید هندسی پل سزان از طبیعت بود. هنرمندان این شیوه معتقد بودند که هنر باید بازتاب تمدن نوین باشد و براساس همین اعتقاد بود که استفاده از مصالح نوین، نظیر ورقه های فلزی، پلاستیک و سیم درآثار کنستروکتیویستی متداول شد. درآثارهنرمندان کنستروکتیویست عاطفه و احساس عملا نقش فرعی دارد.(ولاد یمیرتاتلینی، نائوم گابو و پسنر) ازجمله هنرمندان این شیوه بودند.
★★★سبک روکوکو :
روکوکو ، که معنای تحت اللفظی آن ( سنگ ریزه ) است ، بخصوص به سنگها و صدف های کوچکی گفته می شود که در تزئینات داخلی بعضی از خانه های ییلاقی که به شکل غار ساخته می شدند بکار می رفت اما در اینجا منظور از ( روکوکو) شیوه هنری است که بعد از مرگ لوئی چهاردهم سال ( 1715 ) در فرانسه به وجود آمد ، در واقع واکنشی بود بر علیه شکوه و جلال و تجمل افراطی کاخ ورسای و اصولاً بر ضد زندگی شاهانه . یکی از اولین نتایج این واکنش ساختن خانه های شهری بود که هم کوچکتر و هم راحت تر از کاخهای( باروک) بود . در تزئینات داخل این خانه ها از شکلهایی شبیه صدف یا روکوکو استفاده می شد وبه همین دلیل شیوه مذکور نام روکوکو را به خود گرفت . نقاشی و پیکره سازی روکوکو علاوه بر بهره گیری منحنی های کوچک صد ف ، از عناصری طراوت و سرزندگی و شوخ طبعی برخوردار است و با هنر درباری و خشگ باروک تضاد دارد . بطور کلی روکوکو هنری است تزئینی که ظرافت و حساسیت را بجای ابهت و واقعگرایی باروک قرار می دهد . اما روکوکو به جنبه های تجملی و افراط کارانه باروک می تازد اما خود با احساسا تیگری افراطی به هنر اجتماعات مفه تمایل پیدا میکند . از جمله نقاشان شناخته شده این سبک ( آنتوان واتو) که گرچه صحنه هایی از زندگی روستائی را به تصویر کشیده اما شخصیت هایش همگی اشراف زاده های خوش گذرانی هستند که محیط روستائی را تفرجگاه خود قرار داده اند.
★★★ سبک باروک :
باروک در زمینه معماری و هنر ، به شیوهای گفته میشود که در آن بجای خطوط مستقیم ، از قوس ها ، منحنی ها و آرایش های پیچیده استفاده شده باشد و به تعبیری شاید بتوان گفت که معنای تحت اللفظی باروک عبارت است از ( پیرایه بندی شده و پر تکلف ) این واژه را گاهی در گفتگو از مجموعه هنر قرن هفدهم بکار می برند . اما باید دانست که قرن هفدهم شاهد ظهور هنرمندان بزرگی چون ( رامبراند ، روبنس ، کارا واجو و پوس ) بود که به هیچ وجه نمی توانیم آثار آنها را در یک قالب سبک شناختی واحد( باروک ) قرار دهیم .خالص ترین شکل این اسلوب هنری را که ازآن با اصطلاح (اوج باروک ) یاد می کنند ، میتوانیم در آثار هنرمندان ایتالیایی سالهای ( 1630 تا 1680 ) و در راس آنها ( برنینی ) مشاهده کنیم . این شیوه هنری در مرحله اوج خود هنرهای معماری ، نقاشی و پیکره سازی را برای بر انگیختن عواطف بیننده بکار میگیرد و با تلفیق توهم گرایی ، رنگ ، نور و حرکت می خواهد که بیننده را از طریق کشش عاطفی مستقیم احاطه کند. با همه اینها هنرمند سبک باروک در پی آرمانگرایی نیست و به سوژه های خود، حتی اگر مذهبی هم باشند ، رنگ و بوی این جهانی می دهد.
★★★سبک اپ آرت (اپتیکال آرت) - Op Art :
این شیوه هنری برمبنای این تفکر به وجود آمد که نقاش یا پیکره ساز میتواند تاثرات چشمی بوجود بیآورد که بیننده را به توهم بصری دچار کنند. مثلاً نقوشی که (وازارلی یا بریجت رایلی) ساخته اند بخودی خود بی حرکت و ساکن هستند اما چشم بیننده را آنقدر خیره می کنند که بیننده آنها را متحرک می بیند.
★★★سبک پاپ آرت - Pop Art :
پاپ آرت، یا هنر عامیانه شیوه ایست که دراواخر سالهای (1950) در انگلستان و در سالهای (1960) درآمریکا به وجود آمد. اساس این هنر استفاده از دست ساخته ها ، عکسها ، ورقه های تبلیغاتی و چیزهایی شبیه اینهاست. بنیانگذاران این شیوه در انگلستان عبارتند از (پائولوزی و هامیلتون) و در آمریکا (ژاسپر جانز و ورشن برگ).
-