بیزانس
Byzantine
این هنر با فلسفهی مسیحیت شروع میشود، متعلق به فرهنگ ابتدایی مسیحیت است، کاملاً در اختیار کلیسا میباشد و به وسیلهی کلیسا نیز کنترل میشود. رنگهای مجذوبکننده در قالبی بدوی و معنویت در هنر، هدف عمدهی هنرمند این دوره میباشد.
کاشی بیزانس مسجد ایاصوفیه در قسطنطنیه
هنر «بیزانس» از سال ۳۳۰ میلادی، همزمان با استقلال روم شرقی و به پایتختی «قسطنطنیه» شکل میگیرد. دوران طلایی این هنر قرن ۶ میلادی بوده است. مهمترین اثر این دوره ساخت «کلیسای سانتا صوفیا»ست که بعدها به مسجد تبدیل شد و نام «ایاصوفیه» را به خود گرفت. هنرهایی چون موزاییک، نقاشی دیواری (فرسک)، تصویرسازی کتابهای مذهبی از جمله «انجیل» و نقاشی روی چوب (شمایلسازی) در این دوره رایج بودهاند.
ساخت کلیساها در این دوره، تبدیل همان معابد رومی «باسیلیکا» با پلان مستطیلشکل و معبد «پانتئون» با پلان دایرهایشکل به کلیسا میباشد. تبدیل این دو معبد به کلیسا در ابتدای هنر مسیحیت، الگویی برای ساخت کلیساها در کشورهای مختلف غربی شد. اساساً هنر بیزانس، هنری است که ریشه در شرق دارد و عناصر تزیینی شرق را وارد معماری غربی نمود. دو اثر مهم موزاییک در «کلیسای سن ویتاله» با نامهای «ژوستینین و ملازمان» و «تئودورا همسر وی با ملازمانش» از مهمترین آثار موزاییک این دوره میباشند.
رومانسک
Romanesque
هنر «رومانسک» ادامهی هنر «بیزانس» میباشد و در عین حال مقدمهای بر هنر «گوتیک» است.
در این دوره، قدرت کماکان در خدمت مقاصد کلیسا میباشد و موضوعات نقاشی عمدتاً در خدمت مذهب قرار دارند. کلیساها دارای تزیینات فوقالعاده بوده، دارای نقاشیهای فرسک و موزاییک میباشند و در آنها طاقها رومی کار شدهاند. به طور کلی تقلید ساخت کلیساها با پلان «باسیلیکا» و دایرهایشکل در کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه و ایتالیا را سبک رومانسک مینامند.
سه مغ از St. Albans Psalter قرن ۱۲ میلادی
در معماری، از نمونهی کلیساهای این دوره میتوان «کلیسای سن میشل» در «هیلدشهایم» آلمان و «کلیسای پیزا» در ایتالیا همراه با برج کج «پیزا» را نام برد. در هر دو شیوهی رومانسک و بیزانس تفاوت نمای خارجی و داخلی بسیار چشمگیر است که این امر در گوتیک جبران شده و نمای خارجی هماهنگ با نمای داخلی و تزیینات آن میشود.
گوتیک
Gothic
از اواسط قرن ۱۲ تا ۱۶ میلادی این سبک معماری ادامه داشته است. تجارب معماران دورهی «رومانسک» در این دوره باعث پیشرفت تزیینات داخلی و خارجی کلیساها میشود. استفاده از طاقهای بلند و نوارهای ژیف در سقف، کشیدگی طاقها و نمای داخلی و خارجی بناها، ارتفاع زیاد سقف و قوسهای متقاطع از ویژگیهای این سبک به شمار میروند. مهمترین آثار این دوره «کلیسای سالزبری» در انگلستان و «کلیسای نوتردام» و «کلیسای شاتر» در فرانسه میباشند. در مشرق زمین، «کلیسای سنت نیکولاس» در قبرس به سبک «گوتیک» ساخته شده است.
آخرین نقاشیهای دیواری گوتیک در فرانسه
عبارت ” نقاشی گوتیک ” معمولاً در ذهن تداعی گر نقاشی کلیساها در قرن های چهاردهم و پانزدهم است ، که دارای مشخصه های روشنی از قبیل پرسپکتیو تخت ، رنگهای روشن ، استفاده از ورقه های نازک طلا و مهم تر از همه پرداختن به سوژه های مذهبی ( مانند چهره های الهی که هاله ای طلایی دور سر شان دیده می شود ) بود.
نقاشی گوتیک سیر تکاملی مشابهی را با مجسمه سازی این سبک طی کرد. از سادگی، سختی و مذهبی بودن صرف به آثاری رها تر و واقع گرایانه تر. این تغییرات در اوایل قرن چهاردهم یعنی زمانی که استفاده از نقاشی در قاب های تزئینی پشت محراب ها باب شد، به اوج خود رسید. این نقاشی ها نشان دهنده ی صحنه ها و شخصیت هایی از عهد جدید و به طور خاص واقعه ی به صلیب کشیده شدن مسیح و مریم مقدس بودند .
Simone Martini
در این نقاشی ها تاکید بر جریان، خطوط منحنی، جزئیات ریز و تزئینات خالص به چشم می خورد و رنگ طلایی اغلب به عنوان رنگ پس زمینه در آنها انتخاب می شود. با گذشت زمان ترکیبات پیچیده تر شدند و نقاشان به جستجوی ابزاری پرداختند تا بتوانند به آثار خود عمق دهند. جستجویی که در نهایت به سلطه ی پرسپکتیو در سالهای اولیه ی ایتالیای دوره ی رنسانس منجر شد. در اواخر قرن چهاردهم و پانزدهم، سوژه های غیر مذهبی همانند صحنه ی یک شکار، درونمایه های سلحشورانه و یا تصاویر تاریخی به نقاشی های گوتیک راه یافتند . شاید بتوان تصویرهای تقویم در Très Riches Heures du duc de Berry اثر برادران لیمبرگ را، که در دادگاه دوک بری کار می کردند، شیوا ترین بیانیه ی سبک جهانی گوتیک ارزیابی کرد که در عین حال به عنوان معروف ترین تصویرگری کتاب هم شناخته می شوند.
رنسانس
Renaissance
«رنسانس» در قرن ۱۵ میلادی از ایتالیا آغاز میشود. در این دوره مردم به فرهنگ باعظمت گذشتهی خویش توجه نمودند و درصدد احیای آن برآمدند. رنسانس عبارت بود از تحولاتی که از فلورانس ایتالیا شروع شد و به کشورهای دیگر نیز سرایت کرد. زنده شدن دوبارهی الهههای یونان و روم باستان در ادبیات و هنر مردم و توجه به انسان به عنوان زیباترین نمونه، الگویی برای نقاشی و مجسمهسازی شد. رواج فلسفهی «اومانیسم» که در یونان زاده شده بود، جدا شدن معماران ایتالیایی از سبک خارجی «گوتیک» و احیای دوبارهی معماری رومی، در این دوره به چشم میخورد.
«کاخ روچلای» در فلورانس و «کلیسای سنت آندره»، از آثار مهم این دوره در ایتالیا میباشند. «رافائل» از هنرمندان بزرگ این دوره است که علاوه بر نقاشی، معماری نیز میدانست. وی معمار «کلیسای سن پیر» بوده است. در این دوره ساخت ویلاها و خانههای ییلاقی نیز رواج پیدا کرد. «دوناتللو» (پیکرهساز) با «پیغمبر کلهکدو» و «فرافیلیپولیپی»، «جوتو» و «مازاتچو» از نقاشان رنسانس اولیه و «میکل آنژ»، «لئوناردو داوینچی» و «رافائل» در مرحلهی اوج رنسانس یعنی قرن ۱۶، از برجستهترین هنرمندان این دوره به شمار میرفتند.
باروک
Baroque
هنر قرن ۱۷ و نیمهی اول قرن ۱۸ میلادی متعلق به «باروک» است. پرهیز از خطوط مستقیم، استفاده از تزیینات و تجمل فراوان در معماری، استفاده از رنگهای درخشان به خصوص رنگ طلایی، درودگری میز و صندلی، تزیینات فراوان در هر زمینهی هنری (کالسکههای پرزرق و برق و پرتجمل اشرافی) و نقاشی سقف کاخها و کلیساها، از خصوصیات مهم این سبک به شمار میروند. از هنرمندان مهم این دوره میتوان «کاراواجو»، «آنیباله کاراچی»، «رامبراند»، «نیکلا پوسن»، «ال گرکو»، «ولاسکوئز»، «تیهپولو»، «روبنس» و «برنینی» را نام برد.
نقاشی باروک از غنی ترین و کامل ترین پدیدههای قرن هفدهم است. در نقاشی باروک خطوط پیرامون اشیا حذف میشود و از خطوط محو به جای آن استفاده میشود .آرایش و ترکیب بندی عناصر درونی نقاشیهای این دوره از تنوع برخوردار است.
«ستایش» اثر پتر پل روبنس
نقاشی اوج باروک به جای پرداختن به جزئیات اثر به کلیات میپردازد. یکی از عناصر اساسی در همه نقاشیهای باروک نور است.
روکوکو
Rococo
این واژه به معنی «سنگریزه» است. در این سبک هنری، نمایش تزیینات فراوان توأم با جزئیات و ریزبینیهای هنرمندانه دیده میشود. این سبک هنری کمدوام، در ضدیت با ابهت «باروک» و صلابت معنوی آن برخاست و به جای آن بر خاصیت سبکی و ریزنقشی با تزیینات فراوان ریز و فرحانگیز افزود.
زیارت در جزیره Cythera، موزه لوور آنتوان واتو ۱۷۱۷
«روکوکو» به طور متمرکز در انگستان و فرانسه انجام شد. از نقاشان این سبک میتوان به «آنتوان واتو» که هدفش به زوال کشیدن اشرافیت بود، «ژان شاردن» که اثر مهمش بازگشت از بازار است، «ویلیام هورگارث» که ازدواج مد روز از معروفترین کارهای وی است، «گینز بارو» که توجه مخصوصی به اشراف داشت و «بانو گراهامشریف» اشاره کرد.
رمانتیک
Romanticism
انقلابی در هنر و فلسفهی قرن ۱۸ ظهور پیدا کرد که در واکنش به کهنهگرایی «نئوکلاسیسم» و فردگرایی پیش از خود بود. «رمانتیسیسم» در برگیرندهی الگوهای جدیدی از هستی بود. هنرمند در واکنش به مسائل اطراف خود دست به خلق آثاری میزند و هویتی مستقل در اجتماع پیدا میکند؛ هویتی منفعل در برابر اتفاقات اطراف خود.
سوم ماه می – فرانسیسکو گویا
رخدادهای عاطفی، اجتماعی، سیاسی و… او را متأثر میکنند و خلق آثار جدید شروع میشود. رمانتیسیسم طغیانی بود بر علیه محدودیتهای هنر، افکار، مفاهیم و ادراک. این هنر از فرانسه به نقاط دیگر جهان سرایت کرد. از نقاشان مهم این سبک میتوان به «ژریکو»، «دلاکروا»، «گویا»، «کنستابل»، «ترنر» و «کامیل کورو» اشاره کرد.
رئالیسم
Realism
این واژه به معنای بازنمایی واقعیت بدون دخالت احساس و عواطف است؛ بازنمایی طبیعت بدون گزینش، اصلاح و آرایش. این شیوه با «گوستاو کوربه» آغاز میشود.
اثر رنگ و روغن هنری بیوا از طبیعت
او همچون دوربین عکاسی واقعیتهای زندگی را (چه تلخ و چه شیرین) به نمایش میگذاشت. از هنرمندان دیگر این سبک میتوان از «فرانسوا میله» نام برد.
امپرسیونیسم
Impressionism
مهمترین پدیدهی قرن ۱۹، این انقلاب هنری است که بعد از «رمانتیسیسم» دومین شورش هنری علیه قراردادها میباشد.عنوان امپرسیونیسم(دریافتگری) از تابلویی اثر «مونه» به نام «امپرسیون» (طلوع آفتاب) اقتباس شد که نخستین بار در نمایشگاهی از آثار هنرمندانی شامل «رنوار»، «سیسلی»، «پیسارو» و «سزان» به نمایش گذاشته شده بود.
صبحانه قایقرانان اثری از پیر آگوست رنوار
اساس کار «امپرسیون»ها بر بازی با نور و تغییر رنگها در شرایط مختلف نوری استوار بود. ثبت لحظهای از موضوع و عقیدهی آنها مبنی بر تغییر رنگها در اوقات مختلف روز، باعث خلق آثاری شد که بسیار درخشان و در عین حال ناواضح بودند. استفادهی کمتر از رنگهای تیره و مخلوط نکردن رنگها بر روی پالت، از ویژگیهای مهم این سبک هنری میباشند. از هنرمندان دیگر این سبک میتوان «لوترک»، «دگا»، «گوگن»، «ونگوگ»، «سورا» و «سینیاک» را نام برد که هر یک از این نقاشان امپرسیون در روند کار خود یکسان نماندند و کمکم هر کدام از آنها شیوهای شخصی در نقاشی خود پیدا کردند که سرآغازی بر پیدایش سبکهای دیگر بود.
نئوامپرسیون
Neo-impressionism
این سبک هنری که دنبالهروی «امپرسیون»ها بود، در نیمهی راه از آنها جدا شده و سبکی مستقل پدید آورد. نقاشان امپرسیون هر کدام ایدهای جدید و تازه نسبت به نقاشی داشتند و همین امر باعث پیدایش سبکهای بعدی و شجاعت هنرمندان در ارائهی نظریات جدید آنها شد. «پل سزان»، از معروفترین نقاشان این سبک جدید امپرسیون بود که در ارائهی آثار طبیعت بیجان خود، نوآوریهای جدیدی را ابداع نمود. «سورا» و «سینیاک» با سبک نقطهگذاری خود در دورههای بعد مبدع شیوهی «پوانتیلیسم» (نقطهپردازی) بودند.
سایهها و رنگها – اثر پل سینیاک
این سبکهای جدید امپرسیون بر هنرمندان بزرگ بعدی یعنی «گوگن» و «ونگوگ» ثأثیر زیادی گذاشت و «لوترک» نیز در این زمینه بیتأثیر نماند. او چاپهای زیادی انجام داد که بیشتر به چاپهای ژاپنی نزدیک بود.
سمبولیسم
Symbolism
«گوگن»، از نقاشان «امپرسیون»، در شیوهی شخصی خود یک سری تابلو به صورت سمبلیک و نمادین از «هائیتی» ارائه داد که نقاشان دیگر از او الهام گرفتند و بدین ترتیب جریان هنری سمبولیسم یا نمادگرایی شکل گرفت.
اسب سوار برنزی – الکساندر بنویس
«سمبولیست»ها هنرمندانی رمزگرا بودند و نقاشی را برای بیان احساسات درونی خود انتخاب کردند و سبکی مشخص پدید آوردند که در حد درک همگان نبود. این شیوهی هنری با شعار «هنر برای هنر» عجین شده بود. «ماتیس»، «مارکه» و «روئو» از هنرمندان این سبک میباشند. «هانری روسو» نیز از نقاشان سمبولیست بود که «کولی خفته» از آثار مهم وی به شمار میرود.
فوویسم
Fauvism
واژهی «فو» به معنای «وحشی» است. این عنوان به عدهای از نقاشان نوآور در نمایشگاهی در پاریس داده شد که رنگها را با مایههای تند و وحشیانه در ضدیت با سلیقهی مردم آن زمان به کار بردند. از نامآوران این سبک «ماتیس»، «مارکه»، «فریس»، «آندره درن» و «ولامینک» بودند.
پورتره ای از خانم ماتیس (خط سبز) – اثر ماتیس ۱۹۰۶
از مشخصات این سبک هنری میتوان به خطوط ساده و سیاه در اطراف اشیا و اشکال و بهکارگیری عناصر تزیینی که ریشه در ویترای کلیساهای دورهی «گوتیک» داشتند، اشاره کرد. «گوگن» و «ونگوگ» را نیز بعدها در زمرهی این سبک به حساب آوردند، اما امپرسیونها را جزء این گروه نمیدانستند. ماتیس به طور مشخصی در این سبک هنری کار میکرده است.
به نظر بسیاری منتقدان جنبش فوویسم زمینه ساز اکسپرسیونیسم بوده است.
کوبیسم
Cubism
پدر این شیوه را میتوان به حق «سزان» دانست. این شیوه با «پردهی دوشیزگان آوینیون» اثر «پیکاسو» پایهگذاری شد. اصول اصلی این هنر در بازنمایی واقعیت ذاتی و ادراکی هنرمند بر برشهای هندسی موضوع و اشیا استوار است. بههم زدن نقطهی دید ثابت هنرمند در موضوع و چند دید از چند نقطه، تحلیلهای هندسی از فضا و شکل، توجه به حجم و محدودیت رنگی، رنگهای تخت و ثابت، گزینش از یک مایهی رنگی در کل اثر و برشهای هندسی، از مشخصات دیگر این سبک هنری میباشد.
پرتره پیکاسو – اثر خوان گری
«فرنان لژه»، «مارسل دوشان» و «خوان گری»، از پیروان «پیکاسو» در این سبک هنری میباشند.
در عکاسی کوبیستی از نوعی کلاژ بهره میگیرند، درهم ریختن فضای واقعی توسط چسباندن عکسهای مختلف از زوایای مختلف صورت (در پرتره کوبیستی) و چیدمان تصویری با استفاده از عناصر غیر همگون برای رسیدن به مفاهیم کوبیستی. کوبیسم با همزمان کردن نقاط دید مختلف، یکپارچگی قیافهٔ اشیاء را به هم میزند و به جای آن شکل «تجریدی» یا (آبستره) را ارائه میکند. بدین معنا که عکاس کوبیست اشیاء را در آن واحد از زوایای مختلفی میبیند، اما تمامی تصویری را که دیده است به ما نشان نمیدهد. بلکه فقط عناصر و اجزایی از آنها را انتخاب و روی سطح دو بعدی تصویر می نمایاند. از این روست که یک اثر کوبیستی، مغشوش، درهم و غیر طبیعی جلوه میکند. بنابراین عکاس کوبیست که دیگر در بند یک نقطه دید واحد (مانند عکاسی رئال) نیست و میتواند هر شیئی را نه به عنوان یک قیافهٔ ثابت بلکه به صورت مجموعهای از خطوط، سطوح و رنگها ببیند. و با ترکیب این ابعاد عکس کوبیستی ارائه کند.
فتوریسم
Futurism
فوتوریسم یا آیندهگری، در ابتدا سبکی ادبی به شمار میرفت، اما بعدها در دامنههای دیگر هنر نیز کشیده شد. در نقاشی، «فوتوریست»ها تحلیلگرایی «کوبیسم» را در خدمت نشان دادن سرعت و ماشینیسم به کار گرفتند.
نمونهای از معماری فوتوریستی. طرح از آنتونیو سنت-الیا در اوایل قرن بیستم.
از نقاشان این دوره «بوتچونی»، «کارا»، «سورینی» و «مارینتی» بودند. آنها درصدد بیان زندگی امروزی که در بند آهن، فولاد، نخوت و سرعت جنونآمیز است، بودند تا بتوانند آن را با شیوهای هنری ارائه دهند. این نهضت با پایان جنگ جهانی اول رو به زوال رفت.
اکسپرسیونیسم
Expressionism
اکسپرسیونیسم یا هیجاننمایی بیان هیجانات و آشفتگی درونی و روانی هنرمند از طریق احساسات هنری میباشد. «ونگوگ» را پدر «اکسپرسیونیسم» میدانند. بعدها نقاشانی چون «کوکوشکا»، «امیل نولده»، «کرشنر» و «مونش» به روشنی این شیوه را در آثارشان معرفی کردند. شکلهای ساده شده و بیان احساسی از طریق کنتراست، از مشخصات هنرمندان این سبک میباشند.
جیغ – اثر ادوارد مونش (۱۸۹۳)
«ماکس بکمن»، «ژرژ گروز»، «کته کلویتس» و «فرانسیس بیکن»، از هنرمندان این سبک هنری میباشند.
سورئالیسم
Surrealism
«سورئالیسم» یا «فراواقعگرایی» عبارت است از فرای واقعیت و در همآمیختگی واقعیت و رؤیا در آثار هنرمند. سورئالیستها ترکیبی غیرواقعی از عناصر واقعی جهان امروزی پدید میآورند که نوعی توهم تبزای هنرمند میباشد.
رنه ماگریت در پیشگاه اثرش، عکسی از لوتهار واله، ۱۹۶۷
از هنرمندان این سبک میتوان «سالوادور دالی»، «رنه ماگریت»، «جاکومتی» و «شاگال» را نام برد.
دادائیسم
Dadaism
«دادائیسم» بر نفی ارزشها استوار بود. دادائیستها هرگونه تحلیل هنری و یا قوانین «کلاسیک» را به مسخره میگرفتند و به پوچگرایی رسیده بودند. این مکتب ضد هنری «دادا» نام داشت و هنرمندان دیگر نیز کمکم به آن پیوستند.
جلد ویراست اول کتاب دادا. ویرایش شده توسط تریستان تزارا، زوریخ، ۱۹۱۷.
«تزارا»، «هوگوبال»، «آرپ» و «پیکابیا» همراه با «مارسل دوشان» که سبیلی بر «مونالیزا» اضافه کرد، از هنرمندان این دوره میباشند.
انتزاع یا آبستره
Abstract
واژهی «آبستره» به معنای گنگ، مبهم و تار است و در مورد سبک هنری معنی تجرید و انتزاع میدهد.هنر مجرد یا هنر انتزاعی (آبستره) به هنری اطلاق میشود که هیچ صورت یا شکل طبیعی در جهان در آن قابل شناسایی نیست و فقط از رنگ و فرمهای تمثیلی و غیر طبیعی برای بیان مفاهیم خود بهره میگیرد. این اصطلاح معمولاً درمقابل هنر فیگوراتیو استفاده میشود.
این واژه در مورد هنرمندانی به کار رفت که آثارشان هیچ شباهتی به واقعیت نداشت و هدفشان شکستن سنتهای جاافتادهی قدیمی بود. کلینمایی و دور بودن از ارائهی جزئیات و خصوصیات فردی، از مشخصات این هنر میباشند.
کازیمیر ماله ویچ، مربع سیاه، ۱۹۱۵
«موندریان»، «استلا»، «کاندینسکی» و «اسمیت» از هنرمندان این دوره هستند. این هنر به طور کلی فاقد موضوع خاصی است و بیشتر بر فرم و رنگ استوار است.
کنستراکتیویسم
Constructivism
«ساختارگرایی حجمی» معنی میدهد، ولی در زمینهی نقاشی نیز استفاده میشود و عبارت است از ترکیب فرم ساختمانها و ساختارهای حجمی در کنار هم. «کنستراکتیویست»ها معتقدند بودند هنر باید بازتاب تمدن باشد و بر همین اساس از مصالح نوین نظیر ورقهی فلزی، پلاستیک و سیم در آثارشان استفاده میکردند. در این شیوه عاطفه و احساس نقشی فرعی دارند.
پوستری از مایاکوزکی
«نائوم گابو»، «ولادیمیر تاتلین» و «پوسنر» از هنرمندان این دوره میباشند.
اپتیکال آرت
Optical Art
هنر دیدگانی (Optical Art) یا آپ آرت (Op Art) یک جنبش هنری بود که در سالهای دههٔ شصت میلادی از هنر عامه مشتق شد و بهصورت مکتبی مستقل درآمد. نقاشان این مکتب، مجموعهای از خطها، شکلهای خُرد و سطحهای رنگی درخشان را متقارن و متمرکز به نظم در میآورند که لرزنده، پیشآینده و پسرونده جلوه کنند. آگام و بریجیت رایلی از مهمترین نمایندگان هنر دیدگانی هستند.
برخورد علمی در هنر انتزاعی در دههی ۱۹۶۰، انگیزهی اصلی پدیدآورندهی «اپ آرت» بود؛ با این منظور که هنرمند میتواند تأثرات چشمی به وجود بیاورد که موجب خلق اشکال شود و این تأثیرات ایجاد حرکت و نقوش خاصی را بنماید.
یک نمونه خطای دید، اثر هنرمند مجاری تبار، ویکتور وازارلی
بسیاری از نمونههای مشهور هنر دیدگانی سیاه و سفید رسم شدهاند، به این دلیل برخی آن را انتزاعی میدانند. بینندهای که به آثار این سبک مینگرد، ممکن است حرکت، چشمک زدن، خاموش و روشن شدن، چرخش، لرزش یا جهش مشاهده کند.
«بریجیت رایلی»، «وازارلی» و «خولیو پارک»، از هنرمندان این دوره هستند.
پاپ آرت
Pop Art
هنر عامه یا هنر پاپ (Pop Art) یک جنبش هنری بود که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در انگلستان و آمریکا به وجود آمد. هنر پاپ یکی از جنبشهای اصلی قرن بیستم بود دستمایهٔ اصلی هنرمندان این سبک فرهنگ مردمی، تولیدات انبوه، تبلیغات محیطی یا تلویزیونی، بسته بندیها و درکل هر آنچه مردم بیشتر میدیدند از چیدمان ۱۰۰ قوطی کنسرو سوپ گرفته تا سریوگرافی پرترهٔ مونالیزا. این سبک را میتوان یک سبک روشنفکرانه با نگاهی انتقادی به مصرف گرایی به خصوص در آمریکا دانست.
در واقع «هنر مردمی» عبارت است از خلق آثاری با استفاده از دستساختهها، عکسها، ورقههای تبلیغاتی و وسایلی از این قبیل که نوعی «کلاژ» به حساب میآید.
مجید فراهانی – کلاژ خلق شده با استفاده از عکسها و مدارک قدیمی
«پائولو لوزی» و «هامیلتون» از بنیانگذاران این هنر میباشند.
منبع:http://arash.in